وهابیان ادامه امویان،سندی بر یک جنایت

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
وهابیان ادامه امویان،سندی بر یک جنایت

يکي از جريانات سياسي مرموزي که در سال 1322 شمسي اتفاق افتاد و علت واقعي آن هيچگاه روشن نشد ماجراي گردن زدن ابوطالب اردکاني بود.


وي که يک کشاورز 25 ساله[1] اردکاني بود و 5 سال بوده که از ازدواجش مي‏گذشت در آن سال به اتفاق دو نفر ديگر (آقايان حاجي غلام معصومي معروف به پهلوان و حاجي‏قلي) راهي زيارت خانه خدا گرديد و هنگام خروج از منزل، قرآن را باز نموده و بر حسب اتفاق به آيه‏اي از قرآن برخورد که بيان کننده ماجراي حضرت يوسف بود و ابوطالب با ناراحتي به همسر و ديگر بدرقه کنندگان گفت من به سرنوشت يوسف دچار مي‏شوم.[2] اما بدرقه کنندگان به او دلداري داده مي‏گفتند سفر حج سختي زياد دارد و آيه قرآن نشان دهنده اين سختي‏ها مي‏باشد.


به هر حال ابوطالب راهي مکه گرديد و در جريان طواف به علت بيماري به استفراغ مبتلا گرديد و براي احترام خانه کعبه بلافاصله احرامي خود را جلوي دهان گرفت و در نتيجه احراميش آلوده شد، اما مانع از کثيف شدن خانه کعبه گرديد و در اين موقع چند نفر که بنا به نوشته کتاب «با من به خانه خدا بياييد»[3] و از شخص ثالثي پول گرفته بودند، شهادت دادند که ابوطالب قصد کثيف کردن کعبه را داشته است و ابوطالب بيچاره بازداشت گرديد و سپس در دارالقضاء شرعي محاکمه و به اعدام محکوم شد و در روز دوازدهم ذي الحجه که سالروز به قدرت رسيدن آل سعود است و به همين مناسبت جشني در مکه برگزار گرديد و ملک عبدالعزيز با تشريفات خاصي به حرم آمد و پس از برگزاري نماز ظهر با جماعت، حکم اعدام ابوطالب را به‏دست وي داده، پس از مطالعه آن را تأييد نمود و آنگاه از مسجد الحرام خارج شد! و دو ساعت بعد 50 نفر پاسبان ابوطالب را در حالي که دستبند به دست‏هايش زده بودند، از مرکز پليس خارج و به جلوي بازار صفا و مروه آوردند و در ميان جمعيت مقابل سکوي مجازات قرار دادند.


جلاد رسمي دولت سعودي که يک‏نفر سياه‏پوست بلند قامت بود ابوطالب را چهار زانو روي زمين نشانده و بازوان او را بر محوري ثابت بسته و سپس به دستش دستبند زد، جمعيت در ميداني که نزديک دار القضاء شرعي بود جمع شده و منتظر اجراي حکم بودند.


ترجمه فرمان قتل که به زبان عربي قرائت شد چنين است:


ابوطالب از شيعيان ايراني چون در احرام خود نجاست کرده و مي‏خواست دور خانه کعبه بريزد، دستگير شد و به اين مناسبت فرمان قتل او که به گواهي امير رسيده است اجرا مي‏شود.


سپس جلاد سر به گوش ابوطالب گذارده آخرين دقايق زندگي را به عربي به او يادآور مي‏شود و ابوطالب که تا آن لحظه نه مفهوم محاکمه را فهميده بود و نه از متن حکم که به زبان عربي قرائت مي‏شد چيزي مي‏فهميد، ساکت و آرام نشسته نگاه به جمعيت دوخته بود که ناگاه جلاد با نوک نيزه فشاري به پشت گردن ابوطالب وارد مي‏سازد.


بر اثر تصادف نوک نيزه، خون جاري و ابوطالب از ترس، سرش را جلو مي‏برد و در همين لحظه جلاد با يک ضربه شمشير بزرگي که در دست داشت بر گردن او فرود مي‏آورد، گردن به وضع فجيعي بريده شد، ولي استخوان حلق مانع از قطع شدن سر مي‏شود. اما بلافاصله شمشير براي بار دوم به حرکت درآمده سر از گردن جدا و روي پاي ابوطالب مي‏افتد و بنا به گفته همسرش آخرين کلمه‏اي که ابوطالب بر زبان آورده پس از گفتن إِنَّا للَّهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ اين جمله بود: «آخر شما کار خودتان را کرديد». بلافاصله دو اتومبيل در محل حاضر مي‏شود و يکي سر جدا شده و بدن را به پزشک قانوني منتقل مي‏نمايد و ديگري با ريختن شن درصدد از بين بردن آثار جنايت برمي‏آيد.


شيخ علي اصغر يکي از حجّاج ايراني است که براي رضاي خدا داوطلب به خاک سپردن اين شهيد مي‏شود. پليس سعودي به شيخ علي اصغر خبر مي‏دهد که جنازه براي تحويل حاضر است. وقتي که به پزشک قانوني مي‏روند، متوجّه مي‏شوند که سرابوطالب را معکوس روي بدن گذارده و دوخته‏اند.


زيرا وهابي‏ها عقيده دارند اين قبيل گنهکاران را بايستي پس از قتل، با سرِ معکوس در قبر گذارد تا هنگام محشر از ديگران تشخيص داده شوند!! مسخره‏تر از همه اين صحنه‏ها مطالبه دستمزد براي دوختن سر بوده است!


به شيخ علي اصغر مي‏گويند: 65 ريال سعودي دستمزد بخيه زدن سر به بدن را پرداخت کند تا جسد تحويل واجازه حمل داده شود! شيخ علي اصغر عصباني شده، فرياد مي‏زند: پول را بايستي کسي بدهد که فرمان قتل داده است!


بالأخره بدون پول ولي با مجادله، جسد را تحويل و در قبرستان شهدا دفن مي‏کنند.


روزنامه عصر آن روز مکه، خبر را به اين طريق در صفحه اوّل خود منعکس ساخته بود


« دستگير کرديم ابوطالب ايراني از اهالي يزد که از شيعه‏هاي ايراني است و برداشته بود کثافات آدمي را و مي‏خواست دور کعبه بريزد و ثابت شد جرم او به اعدام و به امضاء ملک عبدالعزيز سعود حکم اعدام بموقع اجرا گزارده شد» .


ابوطالب يزدي (اردکاني) در حالي که جلاد آخرين دقايق زندگي را به زبان عربي به او يادآور مي‏شود.


سر ابوطالب يزدي، در حالي که در دامنش افتاده و خون از گلويش فوران مي‏کند.


خبر شهادت ابوطالب موجي از خشم و ناراحتي را در ميان شيعيان جهان به وجود مي‏آورد. حضرت آيةاللَّه سيّدابوالحسن اصفهاني که در کربلا مقيم بود واکنش شديد نشان داد و اهالي نجف و کربلا هر يک به طريقي ابراز انزجار خود را از اين عمل نشان دادند و در ايران عزاي عمومي اعلام و در اکثر شهرها مجالس ختم برگزار گرديد و رابطه ايران و سعودي قطع گرديد و مدّت چهار سال دولت ايران از اعزام حجّاج ايراني به مکّه خودداري نمود و در اردکان که محلّ زندگي ابوطالب بود، موجي از غم و ناراحتي به وجود آمد و خانواده‏اش که منتظربازگشت وي بودند، پس از مطلع شدن از جريان، يک پارچه منقلب گرديدند و دو خواهر وي در مدّت کوتاهي جان خود را از دست دادند و مردم اردکان نيز با برگزاري مراسم ختم و عزاداري، ياد آن شهيد مظلوم را گرامي داشتند.[4]



[1] - در گزارشهای مربوط به وزارت خارجه ، سن ابوطالب بیست و دوسال ذکر شده است .

[2] - همسر ابوطالب در سال 1372 به همراه مولف کتاب تاریخ اردکان به مکه معظمه مشرف شده بود و پس از 50 سال در طول سفر از ابوطالب یاد می کرد و جریان را برای مولف اینگونه بیان نمود .

[3] - تالیف خلیل عراقی

[4] - کتاب تاریخ اردکان ، تالیف علی سپهری اردکانی ؛ انتشارات حنین اردکان ، 1374 شمسی ،ص 65 تا 68 .